English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2989 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leave hanging (in the air) <idiom> U بدون تصمیم قبلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decisions U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
decision U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
off the cuff <idiom> U بدون آمادگی قبلی
sub judice U بدون تصمیم قضایی
without aforethought U بدون سبق تصمیم
sight-reads U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read U بدون مطالعه قبلی خواندن
a priori U بدون بررسی یا آزمایش قبلی
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
sight-reading U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reads U بدون امادگی قبلی اجراکردن
Do not do any thing without due reflection . U بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
french leave U مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
random access U فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
presentiment U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
predecessors U قبلی
ex- U قبلی
predecessor U قبلی
prior U قبلی
foregone U قبلی
one-time U قبلی
preceding U قبلی
ex U قبلی
previous U قبلی
aforetime U قبلی
fore U قبلی
plucked U تصمیم
decision U تصمیم
plucking U تصمیم
plucks U تصمیم
avows U تصمیم
weak-kneed U بی تصمیم
weak kneed U بی تصمیم
resolves U تصمیم
pluck U تصمیم
resolution U تصمیم
nonplus U بی تصمیم
avowing U تصمیم
irresolute U بی تصمیم
decisions U تصمیم
resolutions U تصمیم
avow U تصمیم
determination U تصمیم
ruling U تصمیم
will-power U تصمیم
rulings U تصمیم
resolve U تصمیم
precompression U تراکم قبلی
premeditatedly U با اندیشه قبلی
prepossession U تصرف قبلی
at sight U بی مطالعه قبلی
pretreatment U معالجه قبلی
previous work U کارهای قبلی
presuppositions U فرض قبلی
foredoom U محکومیت قبلی
predilection U تمایل قبلی
presupposition U فرض قبلی
forewarning U اخطار قبلی
predispostion U تمایل قبلی
preengagement U تعهد قبلی
premeditated U با قصد قبلی
preexistence U موجودیت قبلی
prefiguration U تصور قبلی
preoccupations U اشغال قبلی
preoccupation U اشغال قبلی
forethought U اندیشه قبلی
premonitions U اخطار قبلی
premonition U اخطار قبلی
prefiguration or prefigurement U نمایش قبلی
preformation U تشکیل قبلی
pregiurement U احتساب قبلی
foreordainment U حکم قبلی
premeditation U قصد قبلی
previews U اطلاع قبلی
precognition U اطلاع قبلی
late war U جنگ قبلی
chains U از کلمه قبلی
pre arrangement U قرار قبلی
chain U از کلمه قبلی
background U معلومات قبلی
backgrounds U معلومات قبلی
preconidtion U شرط قبلی
foretype U نمونه قبلی
preview U اطلاع قبلی
predilections U تمایل قبلی
predesignation U تعیین قبلی
foretoken U اعلام قبلی
pre arrengement U قرار قبلی
determining U تصمیم گرفتن
i made up my mind to U تصمیم گرفتم که ...
resolve U تصمیم گرفتن
decision tree U درخت تصمیم
resolves U تصمیم گرفتن
logical decision U تصمیم منطقی
make up one's mind <idiom> U تصمیم گیریکردن
resolutions U نیت تصمیم
sewed up <idiom> U تصمیم گیری
determine U تصمیم گرفتن
make up one's mind U تصمیم گرفتن
determines U تصمیم گرفتن
cut and dried <idiom> U تصمیم قاطع
decide U تصمیم گرفتن
decides U تصمیم گرفتن
joint resolution U تصمیم مشترک
freehand U ازادی در تصمیم
decision maker U تصمیم گیرنده
A one-sided(unilateral)decision. U تصمیم یکجانبه
regnum U تصمیم مقتدرانه
resolution U نیت تصمیم
determiners U تصمیم گیرنده
decidability U تصمیم پذیری
decidable U تصمیم پذیر
decision box U جعبه تصمیم
decision instruction U دستورالعمل تصمیم
minding U تصمیم داشتن
resolved that ...... U تصمیم گرفته شد که
resolutely U از روی تصمیم
special verdict U تصمیم ویژه
mind U تصمیم داشتن
minds U تصمیم داشتن
afore thought U سبق تصمیم
to come to a decision U تصمیم گرفتن
to make a decision U تصمیم گرفتن
canons U : تصویبنامه تصمیم
canon U : تصویبنامه تصمیم
determiner U تصمیم گیرنده
to take a d. U تصمیم گرفتن
decision structure U ساختار تصمیم
decision symbol U علامت تصمیم
decision process U فرایند تصمیم
decision theory U تئوری تصمیم
undecidable U تصمیم ناپذیر
nonplus U بی تصمیم بودن
decision table U جدول تصمیم
decision making U تصمیم گیری
to be resolved U تصمیم گرفتن
as you were U به حالت قبلی برگردید
at ten minutes notice U با ده دقیقه اخطار قبلی
prelibation U ازمایش یانوشیدن قبلی
bias U ولتاژ قبلی دادن
biases U ولتاژ قبلی دادن
premonitory U متضمن اخطار قبلی
pre indexing U فهرست سازی قبلی
A one-month notice. U اطلاع قبلی یک ماهه
pre indexing U شاخص گذاری قبلی
forebedement U اخبار قبلی پیشگویی
prior permission U اجازه قبلی پرواز
prognostication U تشخیص قبلی مرض
pre engaged U دارای تعهد قبلی
malice aforethought U سوء نیت قبلی
prognostications U تشخیص قبلی مرض
self determination U تصمیم پیش خود
determinant U تصمیم گیرنده عاجز
preform U قبلا تصمیم گرفتن
make or buy decision U تصمیم به ساخت یاخرید
ratio decidendi U مبنای اصلی تصمیم
determine U اتخاذ تصمیم کردن
determinants U تصمیم گیرنده عاجز
malice aforethought U سبق تصمیم سوء
determines U اتخاذ تصمیم کردن
determining U اتخاذ تصمیم کردن
decision model U الگوی تصمیم گیری
decision tree U مسیر تصمیم گیری
decision criteria U ضوابط تصمیم گیری
decision variable U متغیر تصمیم گیری
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
take a decision U اتخاذ تصمیم کردن
general verdict U تصمیم به وجه اطلاق
orrive at a conclusion U اتخاذ تصمیم کردن
verdict U تصمیم هیات منصفه
decision support system U سیستم پشتیبانی تصمیم
decision table U جدول تصمیم گیری
decision theory U نظریه تصمیم گیری
decision making unit U واحد تصمیم گیرنده
to decide [on] U تصمیم گرفتن [در مورد]
It was a well - timed ( timely ) decision . U تصمیم بموقعی بود
arrive at a conclusion U اتخاذ تصمیم کردن
take a dicision U اتخاذ تصمیم کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1postside
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1They decided to buy the company outright.
1ببینیم کارها چطور پیش می رود بعد تصمیم میگیریم
1When I made my decision to retire,
2May enquiries be made to your previous employers
2In order to be interesting you have to be mean
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com